WELCOME TO MY BLOG
ترجمهي آزادي از تصویری از خبرنگار صدای و سیمای آذربایجان در کنار بچه های یک روستای ویران شده از خدا میخواهم که به بازماندگان صبر و طاقت فوق العاده ای بدهد. مثلث مرگ-برای نجات از زلزله چکار باید کرد؟ داستانی واقعی از بازمانده ای در آمریکا اولين ساختماني كه بداخل آن خزيدم ، مدرسهاي در شهر مكزيكوسيتي و درجريان زلزله سال 1985 بود همه بچهها در زير ميزهايشان بودند و همگي تا ضخامت استخوانهايشان در هم كوبيده شده بودند. آنها ميتوانستند زنده بمانند اگر در كنار ميزهايشان و در راهروي بين ميزها دراز ميكشيدند. كاري كه انجام داده بودند غيرمعقول و غيرضروري بود و در تعجب بودم كه چرا آنها در راهروها نبودند. من آن موقع نميدانستم كه به آنها گفته شدهبود كه خود را زير چيزي پنهان سازند. بهسادگي ميتوان دريافت، هنگاميكه ساختمانها تخريب ميشوند وزن سقف كه بر روي اشياء و مبلمان فرود ميآيد، آنها را درهم ميكوبد و فضاي خالياي را در كنار آنها ايجاد مينمايد اين فضا همان چيزي است كه من به آن مثلث حيات (Triangle Of Life) ميگويم هر اندازه اشياء بزرگتر و محكمتر باشند كمتر فشرده ميشوند و هر اندازه كمتر فشرده شوند فضاي خالي كه احتمال زنده ماندن افرادي را كه به آن پناه ميبرند بيشتر ميشود. يك بار ديگر ميتوانيد ساختمان فرو ريخته را در تلويزيون نگاه كنيد مثلثهايي را كه شكل گرفتهاند را شمارش كنيد. آنها در اكثر نقاط وجود دارند و از معمولترين اشكالي هستندكه در داخل آوارها به راحتي ميتوانيد مشاهده نماييد. من كاركنان سازمان آتشنشاني شهر (Trujillo تروجيلو(با جمعيتي 750،000 نفري)) را براي چگونه زنده ماندن و محافظت و نجات خانوادههايشان در هنگام وقوع زلزله آموزش دادم. رئيس آتشنشاني شهر(Trujillo تروجيلو) كه خود استاد دانشگاه اين شهر هم ميباشد همواره مرا همراهي ميكرد و خود گواه حوادث اتفاق افتاده بود. مطلب ذيل گفته او ميباشد. "نام من روبرتو روزالس است هنگاميكه 11 ساله بودم در اثر بروز زلزله سال 1972كه بيش از 70،000 نفرتلفات داشته است، در داخل ساختمان فروريخته بدام افتادم وآنچه باعث نجاتم گرديد مثلث حياتي بود كه در كنار موتورسيكلت برادرم بوجود آمده بود. كليه دوستانم كه در زير ميز يا تخت رفته بودند در زير آنها له شده و جانشان را از دست داده بودند. من مثال زندهاي از (Triangle Of Life) مثلث حيات هستم و دوستانم مثالي از (Duck And Cover) (خميده و پنهان شده) كه همگي جانشان را از دست دادند." آیا تا به حال توجه کرده اید تا حالا چه تفریحاتی در زندگیتون تجربه کرده اید یا می خواهید تجربه کنید ولی پولش هست انگیزش نیست یا برعکس یا اینکه میخواستید کاری شروع کنید ولی هزار بار سعی کردید که دست به کار بشید و نشدید و هر روز افسوس دیروز خوردید که من میتونستم تو جایگاه بهتری در زندگیم باشم!شاید تمام این کارها فقط با انگیزه درست نمیشن بلکه آنها به چیزی بالاتر از اراده کردن احتیاج دارن و ان عمل به ان انگیزه است. به نظر شما ما چرا ساعتها فکر میکنیم و دست به کار نمیشیم و برنامه ریزی می کنیم ولی بعد... لطفا در این مورد نظر بدید تا ببینیم واقعا مشکل از کجاست؟ البته با این همه نظرات که جای خالیش حس میشود در جواب خودم به خودم مطلب پایینو بخونید. 9 روش متفاوت افراد موفق تحقیقات ثابت میکنند که حتی افراد نخبه و باهوش نیز تحلیل درستی از علل موفقیت یا شکستهایشان ندارند. یک جواب احساسی برای علت موفقیت یا شکست به وجود استعدادهای ذاتی یا فقدان آن اشاره میکند که فقط تکهبسیار کوچکی از این پازل بزرگ است. تحقیقات گسترده در زمینه موفقیت بیانگر این حقیقت است که دلیل رسیدن افراد موفق به اهدافشان بستگی به چه کسی بودن آنها ندارد، بلکه ارتباط مستقیم با کارهایی که انجام دادهاند، دارد. مثالی از انگیزه-
نگاه مثبت به زنده گی در سخت ترین شرایط هیج وقت دکتر ها نفهمیدند که چرا جسیکا در لحظه تولد دست نداشت. خودش هم نمیداند اما زندگی کردنش، آنهم بدون دست برای ما آدم ها حاوی پیامی است که کاملا گویاست ... جسیکا کاکس متولد 1983 در آریزونای آمریکا اولین شخصی بود که مجوز خلبانی بدون دست در جهان را کسب کرد. او همچنین به عنوان اولین دارنده کمربند سیاه در تکواندو است. جسیکا در حال حاضر دارای مدرک کارشناسی در رشته روانشناسی از دانشگاه آریزونا ست و به عنوان سخنران انگیزشی فعالیت می کند. جسیکا بر این باور است که با ترکیب خلاقیت، پایداری، شهامت و بی باکی، هیچ چیز غیر ممکن نیست. او از همان لحظه اول بدون دست پا به دنیای ما گذاشت دون دست هم میتوان رشد کرد و بزرگ شد میتوان سخت ترین کارها را انجام داد حتی اگر به نظر غیر ممکن باشند
اشپيگل آنلاين (۱۹ آوريل) در گزارشی که تنها به بخشی از زنان جامعه و به ويژه، تازه به دوران رسيدههايیاختصاص دارد که در يک جامعه ی بیتوليد و در يک اقتصاد بيمار، فقط مصرف میکنند، و تصويری به شدت نادرست از زنان غربی و زندگی در غرب دارند، زير عنوان کوتاه «جنون زيبايی در ايران» چنين مینويسد:
روابط خانمها و آقایان-برگرفته شده از سایت ایران سلامت(لطفا کمی تامل کنید.)
مزاحمت از طریق اتومبیل: یا به اصطلاح "اتو زدن" امروزه باعث شده چهره شهر بیش از بیش زشت و غیر اخلاقی به نظر برسد. متاسفانه در شهرهای بزرگ بخصوص تهران گاهی شاهد آن هستیم که وقتی خانمی برای سوار شدن تاکسی اولین قدم را در خیابان میگذارد، در همان لحظه اولیه صفی طولانی از اتومبیلها که رانندگان آنها شامل همه گروه های سنی میگردد، در جلوی وی تشکیل میشود. گویی برخی از اتومبیل هایی که در سطح شهر در حال تردد هستند همچون شکارچیانی در پی یافتن صید خود می باشند. باید گفت که این پدیده از بین همه کشورهای جهان، فقط در کشور ایران رواج دارد. در کشوری با چنین تمدن، فرهنگ و گذشته تاریخی غنی، دیاری که مردمان فرهیخته آن زبان زد خاص و عام است، با افتخاراتی جاودان در عرصه علم و دانش. این عمل به اندازه ای مضحک است که اگر فردی از خارج از کشور شاهد ماجرا باشد باعث تعجب و خنده او خواهد شد. واقعاً لحظه ای تفکر: چرا باید اینگونه باشد؟ هیچ دلیلی توجیه کننده این عمل نا زیبا نیست.
راه صحیح: انجام این عمل نشان دهنده شخصیت پایین و مریض گونه می باشد بنابراین هیچگاه مبادرت به این عمل ناپسند نکنید.
بررسی علل روانی و اجتماعی "شوق تماشای اعدام"
من یادم است که در کرج و مشهد، وقتی که اعدام در ملاء عام صورت گرفت، خیلی ها غش غش می خندیدند و از دیدن آن صحنه لذت می بردند. آن کسی هم که قرار بود اعدام شود، می خندید و می گفت: اشکالی ندارد! بچه هایی هم که آن جا بودند می گفتند: چقدر مرد است! آیا چنین افرادی واقعاً از دیدن صحنه اعدام عبرت می گیرند؟ بسیار بعید است. عصر ایران؛ اهورا جهانیان- مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مدکاران اجتماعی در ایران، فقر و بیکاری و فشارهای اجتماعی را، عوامل موثر در اشتیاق عمومی به تماشای صحنه اعدام مجرمان می داند. اقلیما که موسس رشته مددکاری اجتماعی در ایران است، در گفتگو با عصر ایران بر این نکته تاکید می کند که علاقه مندان به تماشای صحنه اعدام دیگران، به لحاظ روانی مشکل دارند و بالقوه انسان های خطرناکی هستند. *** معضلی در برابر دختران و حتی زنان در جامعه یکی از نابهنجاریهای اجتماعی که امروزه در کشورهای جهان سوم رایج شده است مشکل خیابان آزاری است که چند سالی است در کشور خودمان باب شده است.یکی از دلایل آن هم شاید بد حجابی یا در مقابل ان عدم وجود ظرفیت پذیرش این مقوله است ولی با این حال می شود این طور بیان کرد در صورت نبود چنین وضعیتی(بد حجابی) راه برای بزهکاران یا جوانان دارای کمبود عاطفی که ان هم از جای دیگری نشات میگیرد کمتر باز خواهد شد و در کل میتوان گفت بدحجابی انفر هم در یک کشور اسلامی باعث فساد و کاهش امنیت اجتماعی خواهد شد و این ناهنجاری بدلیل پذیرش مطلق فرهنگ کشورهای غربی و وارداتی و کنار گذاشتن فرهنگ و تمدن خودمان است.نبود پوشش های داخلی و کم کاری تولیدکنندگان لباس های داخلی و عدم استقبال مردم در این زمینه باعث این معضل می شود.البته این مشکل دلایل عمده دیگری مثل فقر،مشکلات اجتماعی ومرد سالاری نیز دارد. تصاویر برگرفته شده از سایت clip2ni.com یکی از مواردی که توجه من را خیلی جلب میکند، تفاوت روشهای تربیتی والدین
“I want a Wife”
اثر جودي برادي۱۳۹۰ بهمن ۲۸
آتوسا صدر
من جزو آن دسته از آدمهايي هستم كه به آنها «عيال» ميگويند.
البته «مادر» هم هستم.
چند وقت پيش در يك مهماني آقايي از دوستان راديدم ، كه تازگي از همسرش
طلاق گرفته است . ميگفت باز ميخواهد تجديد فراش كند.
با خود انديشيدم «چه فكر خوبي، راستي كيست كه زن نخواهد؟»
راستش را بخواهيد «من هم زن ميخواهم.» چرا؟
جوابش ساده است:
ميخواهم دوباره درس خواندن را شروع كنم و منبع درآمدي براي خودم و (در
صورت لزوم) خانوادهام ايجاد كنم.
زني ميخواهم كه زحمتكش باشد و مرا به دانشگاه بفرستد.
و در حالي كه من در آرامش درس ميخوانم، از فرزندانمان مراقبت كند.
به درس و مشق و بهداشت آنها برسد. آنها را هميشه تميز و سالم نگه دارد.
به زندگي شخصي و اجتماعي آنها برسد.
آنها را به اماكن اجتماعي (پارك، موزه، باغ وحش) ببرد.
اگر بيمار شدند، از آنها مراقبت كند.
نگذارد بيماري آنها مانع تمركز من شود.
شاغل باشد و درآمد قابل توجهي را به خانه بياورد.
درآمدش را صرف من و فرزندانمان كند.
براي فرزندانمان از كارش بزند.
البته شايد اين كار از درآمدش بكاهد.
اما مشكلي نيست من تاب مياورم.
زني ميخواهم كه نيازهاي فردي مرا ارج نهد.
خانه را مرتب و پاكيزه نگه دارد. به بينظميهايم سامان دهد.
لباسهايم را بشويد. اتو كند. تا كند. برايم لباس نو بخرد.
وسايل شخصيم را مرتب كند تا راحت پيدايشان كنم.
آشپز چيرهاي باشد. خريد كند و غذاهاي لذيذ بپزد.
وقتي به مسافرت ميروم همراهم باشد.
محيط را براي تفريح و استراحتم آماده كند.
از كار و زندگيش شكايت نكند.
شنوندهي خوبي باشد. به حرفهايم گوش دهد.
در مشكلات درسي به من كمك كند. تكاليف درسيم را انجام دهد.
وقتي درسم تمام شد و شغل مناسب پيدا كردم، شغلش را رها كند.
در خانه بماند و از بچهها مراقبت كند.
زني ميخواهم كه به زندگي اجتماعي من برسد.
وقتي به مهماني دعوت ميشويم بچهها را نياورد.
هروقت مهمان دعوت ميكنم با روي گشادهپذيراي آنها باشد.
با سكوت محبّتآميزش بحثها و گفتگوهاي ما را تاييد كند.
بچهها را زودتر بخواباند كه مزاحم من و مهمانانم نشوند.
از مهمانانم پذيرايي كند. ظرفهاي خالي را از مقابل ما بردارد.
زني ميخواهم كه نيازهاي جنسي مرا درك كند.
حداكثر لذت جنسي را به من بدهد.
هميشه مطمئن شود كه ارضا شدهام.
به نيازهاي جنسي خود شاخ و برگ ندهد.
بيميلي مرا درك كند.
مسووليت كامل كنترل بارداري را بر عهده بگيرد.
من بچهي اضافي نميخواهم.
به من وفادار بماند. بداند كه زندگي پرمشغلهي من جايي براي حسادت ندارد.
درك كند كه ممكن است بيش از يك همخوابه اختيار كنم. چون هميشه به اجتماع
نياز دارم.
آزادم بگذارد كه اگر ديگري را مناسبتر از او ديدم، او را جايگزين كنم.
بعد از طلاق مسووليت بچهها را بپذيرد.
چون ميخواهم زندگي جديدي را شروع كنم وقتي براي بچه داري ندارم.
خودتان قضاوت كنيد. شما جاي من بوديد زن نميخواستيد؟
زن سينههاي برجسته نيست
موي مش كرده
ابروي برداشته
لبانِ قرمز نيست
زن لباسِ سفيد
... شب با شكوه عروسي
بوي خوشِ قرمه سبزي
هوسِ شبهاي جمعه
قرارهايِ تاريكي ، كوچه پشتي، تويِ يك ماشين نيست
زن خون ريزي
كمر دردِ ماهانه
پوكي استخوان
يك زنِ پا بماه
حال تهوع
استفراغ
دردهاي زايمان
مادر بچهها نيست
زن عصايِ روزهاي پيري
پرستار ، وقتِ مريضي
رفيقِ پاي منقل
مزه بيار عرق دورههاي دوستانه نيست
زن
وجود دارد
روح دارد
قدرت
جسارت
پا به پاي يك مرد ، زور دارد
عشق
اشك
نياز
محبت
يك دنيا آرزو دارد
زن ... هميشه ... همه جا ... حضور دارد
و اگر تمام اينها يادت رفت
تنها يك چيز را به خاطر داشته باش
كه هنوز هيچ مردي پيدا نشده
كه بخواهد در ايران
جايِ يك زن باشد
چرا شما در رسیدن به برخی از اهدافتان بسیار موفق بودهايد اما در برخی دیگر نه؟ اگر جواب این سوال را نمیدانید، ناامید نشوید، زیرا شما تنها فردی نیستید که در این زمینه دچار سردرگميشدهايد
1- برای خودتان اهداف مشخص تعریف کنید. وقتی برای خودتان هدفی تعیین میکنید، سعی کنید آن هدف تا حد امکان واضح و مشخص باشد. مثلا «کم کردن 3 کیلوگرم از وزنتان در یک زمان معین» هدف خیلی بهتری از «کمکردن مقداری از وزنتان» است برای اینکه هدف اول تعریف مشخصی از موفقیت به شما ميدهد. دانستن این موضوع که دقیقا چه چیزی میخواهید به دست بیاورید شما را تا رسیدن به آن مرحله باانگیزه نگه میدارد. همچنین در مورد کارهای خاصی که برای رسیدن به هدفتان به انجام دادن آنها نیاز دارید، فکر کنید. اگر فقط به خودتان قول بدهید که مثلا از این به بعد «کمتر غذا خواهم خورد» یا «بیشتر خواهم خوابید» اینها هدفهای بسیار گنگ و مبهمي هستند. سعی کنید همیشه اهداف دقیق و واضح برای خودتان تعیین کنید. به عنوان مثال «من تمام شبهای هفته ساعت 10 در رختخواب خواهم بود» هدف بسیار واضحی بوده و جای هیچ شک و تردیدی در مورد کاری که برای رسیدن به آن لازم است انجام دهید، باقی نمیگذارد.
2- برای رسیدن به هدفتان لحظهها را دریابید. مسلما بیشتر ما سرمان بسیار شلوغ بوده و برای رسیدن به چند هدف در آن واحد، در حال تلاش هستیم و از دست دادن برخی از موقعیتها برای رسیدن به اهدافمان دور از انتظار نیست. آیا شما واقعا امروز هیچ زمانی برای نرمش نداشتید؟ یا هیچ راهی برایتان وجود نداشت تا جواب آن تماس تلفنی را بدهید؟ رسیدن به اهدافتان؛ یعنی چنگ زدن به همین موقعیتها قبل از اینکه از دست شما در بروند.
در مسیر رسیدن به اهدافتان برای اینکه هیچ زمانی را هدر ندهید از قبل معین کنید هر کار مورد نیازی را کجا و کی به انجام خواهید رساند. دوباره تاکید ميکنم که تا حد امکان اهدافتان واضح و مشخص باشد. مثال: «من از این به بعد روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه صبحها قبل از اینکه سر کار بروم 30 دقیقه نرمش خواهم کرد.» تحقیقات نشان میدهند که این نوع برنامهریزیها مغز شما را در شناسایی و به چنگ آوردن موقعیتهای به وجود آمده یاری رسانده و شانس موفقیت شما را تا 300 درصد افزایش خواهد داد.
3- دقیقا بدانید چه قدر از مسیر شما برای رسیدن به هدفتان باقی مانده است. رسیدن به هر هدفی نیازمند بررسی دقیق مراحل پیشرفت است و اگر این امر توسط افراد مورد اطمینان دیگر میسر نیست خود فرد باید به شخصه این کار را انجام دهد. اگر از چگونگی انجام کارتان آگاهی نداشته باشید قادر نخواهید بود تا رفتار و استراتژیتان را با اوضاع موجود وفق دهید. مراحل پیشرفت خودتان را به طور منظم بسته به نوع هدفتان به صورت هفتگی یا حتی روزانه چک کنید.
ادامه مطلب
برگردان از الهه بقراط
«ياسمين تيفنزه» از سالها پيش در ايران زندگی میکند و هنوز نمیتواند اين همه را درک کند. به يادداشتهايی از او از سرزمين هزار و يک عمل بينی توجه کنيد:
ممکن است در غرب درباره ی مانکنهايی که به بيماری لاغری و سوء تغذيه دچار هستند، بحث شود. در ايران اما رژيم گرفتن و عمل زيبايی، شيک و مد به شمار میرود. امکان ندارد زنان در ايران همديگر را ملاقات کنند و يک برنامه ی رژيم غذايی رد و بدل نکنند و يا درباره ی آخرين عمل زيبايی که انجام دادهاند، حرف نزنند. زيبا بودن در ايران، يکی از وظايف اصلی زنان است.
طرز برخورد و نحوه احترام گذاردن به خانمها به دلایل گوناگون مانند پیشینه فرهنگی- تربیتی، محدودیت ها، بروز بحران جنسی، افزایش سن ازدواج و تفکرات و عقاید نادرست، تبدیل به معضلی جدی در جامعه کنونی شده است.
.
· نگاه جنسیتی: برداشت برخی از مردان نسبت به خانمها، کاملاً جنبه جنسیتی داشته بطوریکه جنس مونث را به عنوان ابزاری برای ارزای تمایلات شهوانی خود محسوب میکنند. عوامل روانشناختی پیچیده و متعددی در این قضیه دخیل می باشند. آقایون باید به این باور برسند که جایگاه خانمها بسیار فراتر از موضوع جنسیتی آنها بوده و باید به ارزشهای واقعی این گروه از جامعه واقف باشند. خانمها بطور طبیعی و غریزی زیبایی را دوست دارند و مایلند همیشه ظاهری جذاب و پوششی زیبا داشته باشند و این در اغلب موارد به این دلیل نیست که بخواهند آقایون به دیده جنسی به آنها بنگرند. باید توجه داشت که برای یک خانم هیچ چیزی تحقیر آمیز تر از این نیست که با نگاه جنسیتی به وی نگریسته شود. متاسفانه برخی از مردان در هر رده سنی که باشند وقتی با یک زن برخورد میکنند از نگاه آلوده نمی توانند بگذرند و اقدام به برانداز نمودن اندام وی میکنند که بسیار صحنه ای ناپسند و بدور از شان یک انسان با شخصیت و متمدن است. سوء استفاده از این قشر در امکان عمومی و محیط های کاری یکی از دغدغه های جدی امروز جامعه بحساب می آید. ناهنجاری دیگر استفاده از الفاظ بدور از ادب و یا به اصطلاح "متلک پراکنی" است که وجهه بسیار ناپسندی دارد.
راه صحیح: احترام گذاردن و تکریم خانمها نشانه بارز تمدن و شخصیت هر فرد است. بنابراین زمانیکه به خانمی برخورد می کنید به هیچ عنوان نگاه غرض آلود به وی ننمایید و بسیار عادی و در کمال احترام از کنارش عبور کنید. در محیط کار حد و مرز تعیین کنید و هرگز از خطوط قرمز عبور نکنید. هنگام گفتگو هیچگاه از عبارات و کلماتی که تعابیر جنسی دارند استفاده نکنید. خانمها حس بسیار قوی در فهمیدن نوع نگاه شما به خود دارند. زمانیکه نگاهی سالم به آنها داشته باشید، ارزش و شخصیتتان نزدشان بسیار بالاتر خواهد رفت.
· آرایش و ظاهر نامتعارف: آراستگی و زیبایی همیشه در حد معقول، مورد پسند و مطلوب جامعه است. استفاده بیش از حد مواد آرایشی و پوشیدن لباسهای تحریک کننده توسط برخی خانمها، مناسب شخصیت آنها و امنیت اخلاقی جامعه نیست. در شرایطی که جوانان بدلیل نبود امکان ازدواج در سنین پایین باید تا زمانی طولانی تر صبر کنند، واضح است که تمایلات جنسی و عدم ارضای آن از یک طرف، و دیدن دخترانی با ظاهری تحریک کننده از سوی دیگر، باعث ایجاد ناامنی برای خانمها و اختلالات رفتاری پیچیده برای آقایون میگردد. اثرات این نوع ناهنجاری ها در نهایت زوال رشد عمومی جامعه را دربر خواهد داشت. این دسته از دختران باید بدانند که اکثر آقایون به دنبال شریکی متعادل با ظاهری مناسب و بدور از جذابیتهای جنسیتی همگانی می باشند.
لطفا نظر دهید.شما در این مورد چه فکری می کنید.ایا این دیدگاه کاملا درست است؟ آیا برای شما نیز این مشکلات پیش آمده است؟ برای رفع این معضلات باید چه کار کرد؟؟؟ اگر نظر یا مطلبی مشابه دارید برای من ارسال کنید.چرا بعضی از جوانان فقط زن را از دیدگاه جنسیتی میبینند؟
ادامه مطلب
غربی و شرقی است. نتیجه مشاهداتم هم در یک جمله خلاصه میشود: "والدین شرقی خود
نیاز به یک تربیت اساسی دارند.."
-1بعنوان مثال بچه غربی سرفه میکند. مادر یک دستمال درمیآورد و به بچه
میدهد
بچه شرقی شدید سرفه میکند. مادر به او میگوید: "نکن". بعد هم بچه را دعوا
میکند. بچه حالا علاوه بر سرفه کردن، زِر هم میزند..
-2بچه غربی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. پدر به او میگوید که
راه خروج را بلد نیست و از بچه میخواهد خروجی را نشانش بدهد. بچه یورتمه کنان
بطرف در میرود و خوشحال است. احساس میکند کار مهمی انجام میدهد.
بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. او را بزور و کشان کشان
بیرون میبرند. بچه زِر میزند.بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون
برود. قربان صدقهاش میروند و وعده شکلات و بستنی میدهند. بچه رشوه را قبول
میکند. همچنان غر میزند و از مغازه خارج میشود. مشغول چانهزدن بر سر تعداد
بستنی است.
- 3بچه غربی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر
گوش میدهد، اما عکسالعملی نشان نمیدهد.
بچه شرقی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر
درحالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد، گوش میدهد. به
بچه میگوید: "اون فقیره. واسه همین بیتربیته. تو باهاش بازی نکن!" ( من غرق
در منطق و فراست این جورمادرها شدهام!!)
.....- 4بچه غربی بستنی میخورد. مادر به او دستمال میدهد تا دهانش را پاک
کند.
بچه شرقی بستنی میخورد. مادر دور دهانش را پاک میکند.
....- 5بچه شرقی زر میزند. مادر دعوایش میکند. پدر به مادر میتوپد که بچه
را دعوا نکن. بچه لگدی حواله پدر میکند. مادر میخندد. پدر بچه را دعوا
میکند. بچه شرقی زر میزند. باز هم به او وعده و رشوه میدهند(بچه غربی
کلاً زیاد زر
نمیزند)
-6بچه غربی زمین خوردهاست. بلند میشود و به بازی ادامه میدهد.
بچه شرقی زمین خوردهاست. مادر توی سرش میزند و "یا امام رضا" میگوید. بچه را
بلند میکند و مثل کیسه سیبزمینی میتکاند. بچه میترسد و جیغ میکشد. مادر
گونه میخراشد. هر دو مفصل هوار میکشند. بعد بچه میرود بازی کند. مادر آینه
درمیآورد تا آرایشش را کنترل کند.
-7در مطب دکتر حوصله بچه غربی سر رفتهاست. مادر از کیفش کاغذ و مدادرنگی
بیرون میآورد. بچه مشغول میشود.
در مطب دکتر حوصله بچه شرقی سر رفته است.. مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد. یک
صورتحساب از کیفش درمیآورد. یک خودکار ته کیفش پیدا میکند. اول کلی "ها"
میکند و نوک زبانش میزند تا بنویسد. بچه دو خط میکشد. رنگ ندارد و جذبش
نمیکند. از جایش بلند میشود تا دور اتاق چرخی بزند. مادر مثل گرامافونی که
سوزنش گیر کردهباشد، لاینقطع میگوید "نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن،
آروم باش، ول کن، به پدرت میگم ...". اعصاب همه خرد شدهاست. دلت میخواهد بلند
شوی و دودستی بکوبی توی سر مادر شرقی !!!
و این ماجرا ها تمام نشدنی است وشاید بهتر باشه بازهم بگیم : والدین شرقی خود
نیاز به یک تربیت اساسی دارند.
www . night Skin . ir |